کد مطلب:68006 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:438

فقه تاریخ











پس از این همه، آنچه در كار كتاب «الغدیر» مهم است فقه التاریخ است. مورخان ما كمتر به فقه تاریخ پرداخته اند و بیشتر كار آنان منحصر به جمع و تدوین بوده است نه نقد و تطبیق. لیكن در «الغدیر» به مباحث تطبیقی بیشماری می رسیم كه، برای روشن كردن تاریخ اسلام و نشان دادن مقدار اعتبار دیگر مآخذ و هم مقیاسهای كلی برای شناخت این مسائل، سندی علمی و قاطع است. در واقع صاحب «الغدیر»، به علت مطالعات بیكران خویش در مآخذی كه به چندین هزار می رسد، به اعمال ضوابط تطبیقی دست زد. ضوابطی كه برای متتبعی چون او اصالت دارد، و برای مراجعان به كتاب او نیز حجیت آنها، از روی مستندات فراوانی كه به دست می دهد به زودی استنباط می شود.

و در واقع، همان گونه كه ابن خلدون، به فلسفه ی تاریخ رسید و آن را ملاك قرار داد و «فیلسوف تاریخ» نامیده شد، و محققان گفتند:

ابن خلدون، در مقدمه ای كه برای تاریخ خود نوشته به درك و تصور و ابداع فلسفه ای برای تاریخ نایل آمده است كه بی شك، در نوع خود، از بزرگترین اعمال به شمار می رود، فلسفه ای كه با هر عقلی و هر زمان و مكان تطبیق می كند

[صفحه 193]

صاحب «الغدیر» نیز به فقه تاریخ پرداخت و بر پایه ی شناخت مبانی و اصول علم تاریخ، و به تعبیر ابن خلدون «تشخیص راه و روشهای تاریخ» (تحقیق مذاهبه)، به فحص و عرضه دست زد، و به عنوان «فقیه تاریخ»[1] خوانده شد. و اگر ابن خلدون در قلعه ی ابن سلامه گوشه گرفت و به تألیف «مقدمه» پرداخت، صاحب «الغدیر» نیز، چهل سال از عمر خویش را منزویانه گذراند. و در این مدت هر چه سفر كرد و هرجا رفت، همواره در پی كار خویش بود و همراه مآخذ و یادداشهای خود. این است كه محقق، در مطالعه ی «الغدیر»، به روحی علمی و با روش و تازه و مستند و تحول زای می رسد و از اینجا به باز شناخت تاریخ اسلام دست می یابد. مسلم كسی كه «الغدیر» را بخواند، از اسلام و تاریخ آن (و علوم حدیث و تفسیر و...) صورتی به دست می آورد كه تاكنون نداشته و در مآخذ دیگر بدان نرسیده بوده است. البته مسئله ی زمان نیز دخالت عمده ای دارد. زیرا برای صاحب «الغدیر» كه در نیمه ی دوم قرن چهاردهم به نوشتن كتابی درباره ی اسلام دست زد، مآخذ قرون و اعصار گذشته را در كنار هم قرار دادن و با اشراف بر همه، به تطبیق آنها پرداختن تا حد زیادی، به علت نشر این مآخذ یا معرفی آنها در فهرستها، امكان داشت. نهایت، كوشش ستودنی صاحب الغدیر، در رفتن به دنبال این مآخذ بود و آرام نگرفتن تا رسیدن به آنها.

البته روح بزرگ این قهرمان بررسی و اطلاع، هنوز قانع نبود و آرزو داشت جهان را سیر كند و كتابخانه های همه ی گیتی را برای «احیای عظیم» خویش از نظر بگذراند و كلمه ای از آنچه برای تأیید حق لازم است از خامه ی او نیفتد. از این بابت، همواره در تلاش بود و از اینكه مبادا روزی عمرش تمام شود و كارش ناتمام بماند نگران. او هم از عظمت كار آگاه بود و هم از وصعت دامنه ی فرهنگ و منابع و ذخایر اسلامی. از این رو، با اینكه در داشتن مآخذ بیركان، یكی از كم

[صفحه 194]

مانندترین محققان بود- و از جمله، همین امر نظر پژوهشیان را بسیار جلب می كرد- باز چون تشنه ای سیراب ناشدنی دنبال نسخه ها و مدارك می گشت. چون او می دانست كه:

هزاران نسخه ی خطی عربی در علوم و ادبیات و فلسفه همچنان در كتابخانه های دنیای اسلام نهان مانده است. تنها در اسلامبول سی كتابخانه در مسجدها هست كه از نسخه های خطی آن اندكی منتشر شده است. در قاهره و دمشق و موصل و بغداد و دهلی مجموعه های فراوان هست كه فهرستی برای آن تنظیم نشده است. در اسكوریال، نزدیك مادرید، یك كتابخانه ی مفصل هست كه هنوز نسخه های خطی آن را در علوم و ادبیات و دین و فلسفه ی اسلام شمار نكرده اند. اطلاعاتی كه درباره ی ثمرات فكر اسلامی در این سه قرن داریم، اندكی از باقیمانده ی آثار آنهاست و این نیز مختصری از محصول قریحه ی آنها بوده است. و آنچه در این صفحات آوردیم،از دریای مواریث اسلام فقط قطره ای بود. اگر علما این میراث فراموش شده را كشف كنند، به احتمال قوی، قرن دهم شرق اسلامی را در تاریخ عقل انسانی به صف قرون طلایی خواهیم برد.[2] .

و امینی این میراث فراموش شده را كشف كرده بود و می شناخت، به ویژه در بخشهای مربوط به تخصص او، و حتی كتابخانه های بسیار دیگری را، در زمره ی میراث اسلام، می شناخت كه در سخن این مورخ نیامده است. باری اینها بود، و ایمان عمیق او به كار خود كه او را به اندازه ی گروهی نیرو می داد. او در استفاده از وقت و حذف زواید معاشرت و فضول رفت و آمدها نمونه بود. در واقع زندگی

[صفحه 195]

او سرمشقی بود برای هر مرد علم و دانش. بدین گونه می توان 40 سال عمر تحقیقی او را مطابق 80 سال عمر یك محقق عادی دانست. او با این پشتكار و ایمان به كار، موفق به این همه شناخت و اطلاع شد. و چون چنین شد، حق داشت كه چون قاضی آگاه و عادل در صدر محكمه بنشیند و در دادگاه «الغدیر» به محاكمات معروف خود بپردازد.

آری او شاگرد مكتب علی «ع» بود و علی خود گفته است:

من از زندگی فقط همین را دوست دارم كه حقی را ثابت كنم یا باطلی را نفی.



صفحه 193، 194، 195.





  1. یا به تعبیری «فقیه المورخین و مورخ الفقهاء»- «الغدیر»، ج 9.
  2. «تاریخ تمدن»- ویل دورانت، كتاب چهارم، عصر ایمان، بخش دوم (تمدن اسلامی) 176 تا177، از ترجمه ی فارسی.